عشق

ساخت وبلاگ
می شنوی چگونه می غرد و چنگال های پراز خونش را روی ملحفه ها میکشد انگار از قصه ای شوم گریخته و تشنه ی خون مانده ؛انگار تمام دفتر هاو قلم هارا به آتش کشیده که دیگر ننویسند ،که دیگر خوانده نشوند  این سای عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarinashahriari بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 18:46

جهان با دست های بزرگ و زمختش افتاده به جان چشم هایم

 و این لباس گشاد که دارد خفه ام میکند هی دارد رشد میکند و بزرگ‌و بزرگ تر میشود و من میان عظمت تار و پودش که پوسیده اما گسستگی نیست کوچک و کوچک تر میشوم.

له می شوم 

اما تو غصه نخور  کرم ابریشمم

توتلاشت را کردی اگرچه نورت کوچک بود و ناتوان اما جلوی ظلمت عمیق و مخوف شب زورت را زدی

حالا سهم تو پیله ات می شود و سهم من تویی که در پیله ات خفتی

حالا بگذار هرچه می شود بشود تو به پروانه شدن ادامه بده...   

 

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarinashahriari بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 18:46